تجربه ی من

با تو از "ناظم حکمت"

چ شمانم را می بندم در تاریکی تو هستی به پشت خوابیده ای پیشانی و مچ هایت مثلثی از طلا. درون پلک های بسته ام هستی محبوبم درون پلک های بسته ام ترانه ها آنجا همه چیزی با تو می آغازد با تو جان می گیرد با تو می زید. از ناظم حکمت شاعر و نمایشنامه نویس  نامدار ترکیه ...
16 مهر 1391

نان و نمک از "ناظم حکمت"

تو را دوست دارم چون نان ونمک چون لبان گر گرفته از تب که نیم شبان در التهاب قطره ای آب بر شیر آبی بچسبد تو را دوست دارم چون لحظه ی شوق ، شبهه ، انتظار و نگرانی در گشودن بسته بزرگی که نمی دانی در آن چیست تو را دوست دارم چون سفر نخستین با هواپیما بر فراز اقیانوس چون غوغای درونم لرزش دل ودستم در آستانه دیداری در استانبول تو را دوست دارم چون گفتن :                              " شکر خدا زنده ام" ناظم حکمت ...
16 مهر 1391

زیباترین از "ناظم حکمت"

زیباترین دریا دریایی است که تا کنون پیموده نشده و زیباترین کودک کودکی است که هنوز بزرگ نشده. روزهای زیبایمان روزهایی است که تاکنون نزیسته ایم آنها را و زیباترین حرف من به تو حرفی است که تاکنون نتوانسته ام آن را بگویم به تو.... ناظم حکمت ...
15 مهر 1391

از "ناظم حکمت"

به من گفت بيا به من گفت: بمان به من گفت: بخند به من گفت: بمير آمدم ماندم خنديدم مُردم ... ناظم حکمت ...
15 مهر 1391

از"ناهيد سرشگی"

1. با تو پرنده‌شدن چه آسان است ... 2. گفتم: پیامبرم! نامه‌ها را به صندوق‌های پستی شما می‌رسانم گفت: پس معجزه کن معجزه کردم روبه‌رویم نشسته بود! 3. شاعر که باشی دنیا برای بخشیدن کوچک‌ترین واژه است ناهيد سرشگی ...
14 مهر 1391

ابجد محبت از"نزار قبانی"

ای شاعر امواج نیلی و صاحب کلمات گل رنگ ،دوستت دارم ترا، ای ستاره فیروزه ای در آسمان زندگیم،چیدم ابجد محبت ترا حرف به حرف خواندم ای قدیسه دوست داشتنی من یقین یافتم که او از عالمی دیگر عاشق من بود و به کلمه های شعرم سوگند یاد می کنم که او عاشق تر از من است نزار قبانی ...
14 مهر 1391

دوستت دارم از "پابلو نرودا"

نه دوباره‌ای دارم نه همیشه‌ای مردی فقیر در اشتیاق دوست داشتن نمی‌دانم کیستی اما دوستت دارم من "هرگز" ندارم زان رو که متفاوت بوده‌ام و به نام " عشق همیشه در تغییر" اعلام خلوص می‌کنم دوستت دارم و خوشبختی را به روی لب‌های تو می‌بوسم اکنون، بیا هیزم جمع کنیم و آتش را در کوهستان به نظاره بنشینیم. پابلو نرودا ...
13 مهر 1391

از "پرهام سرکشیکی"

خسته ام از زندگی چون یک ماهی کوچک که آرزو می کند قلاب ماهیگیر را در برکه ای که وزغ ها خدایی میکنند "پرهام سرکشیکی" ...
12 مهر 1391

کودکی در دستان تو از "نزار قبانی"

و من مانند کودکی در دستانِ اویم مانند پری که نسیم‌ می‌بردش برایم هفت ماه می‌آورد در دستانش برایم بقچه‌ای ترانه می‌آورد آفتابی می‌دهدم و تابستانی و دسته ای از چلچله‌ها نزار قبانی ...
12 مهر 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به تجربه ی من می باشد